• وبلاگ : لحظه لحظه ي انتظار
  • يادداشت : يا امام زمان...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    علي
    سلام عليکم
    وقت بخير
    لطفا در مسابقه کتابخواني حکمت مطهر شرکت بفرمائيد و از جوايز آن بهره مندشويد
    براي کسب اطلاعات بيشتر به اين فيد مراجعه بفرمائيد
    http://abraar.parsiblog.com/Feeds/6949343/
    ممنون
    التماس دعا

    گر قادر نيستي خود را بالا ببري همانند سيب باش تا با افتادنت انديشه‌اي را بالا ببري

    ب وب منم سري بزنيد

    پاسخ

    چشم حتما سر مي زنم

    معشوق من چنان لطيف است
    که خود را به « بودن » نيالوده است
    که اگر جامه ي وجود بر تن مي کرد
    نه معشوق من بود . . .

    وبتون عالي بود

    پاسخ

    سلام ممنون از حضورتان

    باور نمي کنم

    هرگز باور نمي کنم که سال هاي سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد. يک کاري خواهد شد. زيستن مشکل است و لحظات چنان به سختي و سنگيني بر من گام مي نهند و دير مي گذرند که احساس مي کنم خفه مي شوم. هيچ نمي دانم چرا؟

    اما مي دانم کس ديگري در درون من پا گذاشته است و اوست مرا چنان بي طاقت کرده است. احساس

    مي کنم ديگر نمي توانم در خود بگنجم و در خود بيارامم و از بودن خويش بزرگتر شده ام

    و اين جامه بر من تنگي مي کند. اين کفش تنگ و بي تا بي قرار!

    عشق آن سفربزرگ! آه چه مي کشم!

    چه خيال انگيز و جان بخش است اين جا نبودن.

    پاسخ

    سلام متن بسيار جــــــــالبي بود ممنون از حضورتان